آورده اند که در مجلس شيخ حسن خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی خدمت مادر می کرد و دیگری به عبادت خدا مشغول بود. یک شب برادر عابد در سجده به خواب رفت، آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها عبادت خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج ... 💠 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi