#حکایات_منبر
#صفات_بندگان_خوب_خدا
#شکرگزاری
#داستان۳۴
✅داستان تقاضای حضرت عیسی برای دین یکی از دوستان خدا
روزی حضرت عیسی علیه السلام به حضرت حق عرض کرد:
«پروردگارا! آیا از امت من کسی هست که در قیامت، درجه و مقام او مثل من باشد؟»
- خطاب شد: «بله»،
- پرسید: «چه کسی؟»
- جواب آمد: «فلان زن»،
به نشانی ای که از آن زن داشت رفت، دید خرابه ای است و گوشه خرابه، زنی نشسته است، از چشم نابینا است و یک پارچه پاره و خیلی مندرس هم اطراف خودش گرفته و بدنش را پوشانده.
بدن او هم امراض مختلفی داشت و فلج هم بود، دست و صورت او هم به خاطر بیماری خراب شده بود، اما مشغول ذکر بود.
دائماً حمد و ثنای الهی می گفت و شکر نعمت های خدا را به جا می آورد: «الحمد الله علی نعمائه و الشکر علی آلائه»
@hekayatemenbari
حضرت عیسی وارد شد و گفت: «السلام علیک یا امه الله».
آن زن جواب داد: «علیک السلام یا روح الله».
- حضرت عیسی فرمود: «از کجا فهمیدی که من روح الله هستم؟»
- گفت: «آن کسی که من را به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد».
حضرت عیسی فرمود: مثلاً با کدام ویلا و قصر، با کدام منزل، با کدام سلامتی؛ شکر خدا را می کنی؟!
- گفت: «یا عیسی! هیچ کس مثل من، نعمت به او تمام نشده است». حضرت عیسی فرمود:«خوب؛ خدا چه نعمتی به تو داده است؟»
@hekayatemenbari
گفت: قلبی به من داده است شاکر، زبانی داده است ذاکر، بدنی بر بلا صابر ، کیست که غنی تر از من باشد.
بدنم مال او است، هر بلایی می خواهد بدهد، بدهد، تشکر می کنم از عنایاتی که به من کرده است، چشم من را گرفته است؛ گناه نمی کنم، پایم را گرفته؛ گناه نمی کنم درحقیقت وسائل گناه را از من گرفته است».
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻ڪٰانال حڪٰایات منبــری
🆔
http://eitaa.com/joinchat/3629842449C6393adfa57