اساساً روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا می‌کند. وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چاره‌ای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به زحمت بیافتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهش‌های تن می‌رود اگر چه از راه دریوزگی، تملق و چاپلوسی باشد؛ روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد برای اینکه می‌خواهد در خانه‌اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو می‌خوراند بعد هم بلندش می‌کند و می‌گوید شب زنده‌داری کن. بزرگ آرزو می‌کند که در راه هدف‌های الهی و هدف‌های بزرگ خودش کشته شود، روح وقتی بزرگ شد خواه ناخواه باید سیصد زخم به بدنش وارد شود، آن تنی که در زیر سم اسب‌ها لگدمال می‌شود جریمه یک روحیه بزرگ را میدهد، جریمه حق پرستی را می‌دهد، جریمه روح را می‌دهد؛ وقتی که روح بزرگ شد، به تن می‌گوید من می‌خواهم به این خون ارزش بدهم. 📝 ، ، ص ۱۲۵ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1