از ما و من حذر کن بر خویشتن سفرکن مانند جویباری بر قلب کوهساری باید رسیده باشی من را ندیده باشی از خود مکن کناره از خود مکن کناره وقتی شدی روانه در قلب بیکرانه باید که راه باشی هرسو پناه باشی باید که برگردی پیوسته درد گردی العاقل و اشاره العاقل و اشاره در رفتن و رسیدن هنگام خوشه چیدن باید شکوه باشی هم درد کوه باشی باید که رود باشی نبض سرود باشی این است راه چاره این است راه چاره وقتی که می توانی ناگفته را بخوانی خورشید را بچینی نادیده را ببینی در خویشتن بمیری تا عرش پر بگیری