فلسفه تاریخِ هنر
ما برای تحلیل هنر در طول تاریخ، نیاز به نظریهای برای تمام تاریخ داریم.
تاریخ هنر ناتوان است از ارائه ی این نظریه، چون از "بودن" حرف میزند و حرفی برای آینده ی هنر ندارد، اما فلسفه تاریخ هنر، میتواند در توضیح "شدن" مفید باشد.پس میتواند علمی برای یک جریان باشد، نه صرف آنچه که به گذشته تعلق دارد.درواقع از گذشته آغاز می شود و ادامه دارد تا به آینده کشیده شود.زمان برای این گونه مسائل صرفا "ظرف" نیست، بلکه یک بعد از ابعاد این مسائل را تشکیل میدهد.
ضرورت این بحث بیشتر از اینکه چشمی باشد برای دیدن گذشته و حال، پایی است برای رفتن به آینده هنر.اساسا فلسفه تاریخ هنر به این پرسش پاسخ میدهد که آیا هنر تحول پذیر و متغیر است؟بعد سعی در فهم چگونگی این تحولات و تغیرات دارد.درواقع پیروان فلسفه تاریخ هنر به پایان تاریخ هنر کافر اند و به نوآوری و تحول در آثار هنری برای تکامل آن گرایش دارند.
به طور کلی ضرورت فلسفه تاریخ هنر در موارد زیر خلاصه میشود:
۱-ارائه ی نظریهای عام و فراگیر برای تحولات هنری در تمام زمانها و مکانها.
۲-شناخت هنر در جایی که درنگ کرده و به جایی که میرود.
۳-دستیابی به قواعد حرکت هنر در طول تاریخ.
۴-برنامهریزی برای رسیدن به وضعیت مطلوبِ هنر و عبور از وضعیت موجود آن.
۵-دستگیری شناختی از فلسفه هنر و تاریخ هنر به عنوان یک علم بالادستی.
روششناسی فلسفه تاریخ هنر
آیا تحلیل هنر و جریان هنری با روش عقلانی و تجربی تحمیلی است بر آن؟چگونه تجربه میتواند جنبه ی غیرحسی هنر در تاریخ را مطالعه کند، یا چگونه عقل در تحلیل هنر کارگشا خواهد بود، وقتی که هنر قواعد منطقی را(دست کم در ظاهر)میشکند؟با فرض پذیرش روش تجربی و عقلانی، کدام یک محوریت خواهد داشت و دیگری را در ذیل خود تعریف میکند؟
در ادامه، با نظریات مختلفی در فلسفه تاریخ هنر آشنا میشویم.آنوقت تاثیر روش بیشتر به چشم میآید.
تهیه و تنظیم: سجاد دهنوی
🔻🔻🔻🔻
کانال حرفههنر
https://eitaa.com/herfeyehonar