وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی و می‌بینی چقدر آهسته می رود تازه می‌فهمی چقدر پیر شده ! وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را می‌خورد ، می‌فهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید.. در ۱۰ سالگی : مامان ، بابا عاشقتونم در ۱۵ سالگی : ولم کنین در ۲۰ سالگی : مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم در ۲۵ سالگی : باید از این خونه بزنم بیرون در ۳۰ سالگی : حق با شما بود در ۳۵ سالگی : میخوام برم خونه پدر و مادرم در ۴۰ سالگی : نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! در شصت سالگی : من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ... و این رسم زندگی است....😔 چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست👌 حتی همین الان... 🔹هیئت خواهران طلبه مشهد🔹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 @heyat_kh_talabe_mashhad