✅ مقداد از کوچه بنی هاشم می گذشت که دومی سد راه او شد. به مقداد گفت: از کجا می آیی؟ مقداد جواب داد از خانه ی مولایم علی علیه السلام. دومی تا این سخن را شنید یک سیلی محکم به مقداد زد، مقداد نقش زمین شد و شروع کرد به گریه کردن. دومی مضحکانه گفت: درد داشت که گریه میکنی؟ مقداد جواب داد: گریه من به خاطر سیلی خوردنم نیست،به خاطر این است که با این دست سنگین دختر رسول خدا را سیلی زدی؟ حالا احساس سیلی خوردن فاطمه سلام الله را حس میکنم... 📓 بحارالانوار،جلد ۴۳ 🆔 @heiat_saralah