*خلاصه داستان عجیب ام داوود*
ام داوود، خانمی بود که در زمان امام صادق _علیهالسلام_ زندگی میکرد و پسری به نام داوود داشت.
روزی ماموران حاکم، داوود را دستگیر کردند و به زندان انداختند.
ام داوود به محضر امام صادق _علیهالسلام_ رفت و کمک خواست. امام صادق _علیهالسلام_ هم این دعا را به او آموخت و فرمود: «این دعا، درهای آسمان را باز میکند و فورا به اجابت میرسد».
ام داوود دستور امام را عملی کرد و همان شب، خواب پیامبر _صلیاللهعلیهوآله_ را دید که به او مژده اجابت داد.
از قضا همان شب، حاکم ظالم، خواب امیرالمومنین _علیهالسلام_ را دید که فرمود: «اگر داوود را آزاد نکنی تو را به آتش خواهم انداخت».
حاکم هم همان شب، داوود را از زندان آزاد
کرد.
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇
@heyatjame_dokhtranhajgasem