درباره : خاطره: زمانی جمعی از دانه‌درشت‌های کاشانی (مقیم تهران) منزل ما آمدند، که آقای قرائتی! الان وقت غیرت محلی است! ❓ گفتم: چه کار کنیم؟ گفتند: ‌یک خط راه‌آهن  می‌خواهند از تهران به اصفهان بکشند. قرار است از دلیجان ببرند. تو  وزیر را ببین، که راه قطار را به جای دلیجان از کاشان ببریم. 👌گفتم: راه قطار سه دلیل دارد که از کجا برود، یک: کدام راه نزدیک‌تر است، دو: کجا مسافرش بیش‌تر است، سه: کجا جاده‌اش ارزان‌تر تمام می‌شود. یک وقت می‌بینی در یک جاده سی تا پل باید بزنند، برای وزارت راه سنگین تمام می‌شود و همراهی‌شان نکردم. ❗️ رفتند و گفتند: قرائتی به درد نمی‌خورد، خنثی است. ❗️😳 گفتم: الحمدلله رب العالمین