🌺 حدیث جلسه ۱۶: "آثار يقين و رضا" 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 [عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِالله بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلاَّدٍ اَلْحَنَّاطِ وَ عَبْدِالله بْنِ سِنَانٍ] عَنْ أَبِي عَبْدِالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: «مِنْ صِحَّةِ يَقِينِ اَلْمَرْءِ اَلْمُسْلِمِ أَنْ لاَيُرْضِيَ اَلنَّاسَ بِسَخَطِ اللهِ، وَ لاَيَلُومَهُمْ عَلَى مَا لَمْ يُؤْتِهِ اَللهُ؛ فَإِنَّ اَلرِّزْقَ لاَيَسُوقُهُ حِرْصُ حَرِيصٍ، وَ لاَيَرُدُّهُ كَرَاهِيَةُ كَارِهٍ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ كَمَا يَفِرُّ مِنَ اَلْمَوْتِ لَأَدْرَكَهُ رِزْقُهُ كَمَا يُدْرِكُهُ اَلْمَوْتُ»؛ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ اللهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا، وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ.» 🖊 شرح حدیث: 🍃 انسان معمولاً آن جايی به فكر راضى كردن مردم، ولو با سخط إلهی مى‌افتد، كه در امور زندگى چشمش را به كمک آنان دوخته است، پس يقين او به خدا ضعيف است، يا دنبال اين است كه از آن‌ها رزقی بگيرد، يا از آن‌ها مقامى بگيرد، يا دنبال احترام آن‌هاست. 🍃 بالأخره علت اين‌كه اين و آن را راضى مى‌كند، به بهاى به خشم آوردن خداى متعال، اين است كه چشم به دست كسانى دارد كه آن‌ها را راضی كرده، 🌱 چشم به دست آن‌ها داشتن، معنايش اين است كه از خداى متعال مأيوس است، 🌱 يقين ندارد كه كار او، سرنوشت او، زمام امور او به دست خداست، اين را يقين ندارد، 🛑 وقتى يقين ندارد، دچار اين بَليّه می‌شود، كه برای رسيدن به مال و منال، يا پُست و مقامى دل اين و آن را به دست می‌آورد، ولو اينكه با سخط إلهی باشد، راهى كه آن‌ها می‌خواهند برود ولو اينكه آن راه مرضیّ الهى نباشد، وجه ارتباطش با يقين اين است، ✅ پس انسان اگر به درستى، به حكمت و تدبير الهى نسبت به خود و نسبت به عالم وجود، يقين داشته باشد، مردم را به چيزى كه موجب سخط الهى است، راضى نمى‌كند. 🍃 حرفى را براى خوش‌آيند زيد و عمرو به زبان نمی‌آورد، در حالى كه می‌داند خدا از اين حرف ناراضى است، ⛔️ اين، نشانه ضعف يقين است، و الّا اگر واقعاً بداند كار دست خداست، در برابر خواسته‌های غير مشروع می‌ایستد، اين ايستادگی دليل صحّت يقين است. 🍃 نقطه مقابل هم اين است كه اگر يک مشكلى، محروميّتی در زندگى دارد، اين و آن را متّهم نكند كه فلانى نگذاشت، ما به جايى برسيم. اگر فلانى نبود، من فلان مقام را پيدا می‌كردم. 🍃 خير، بر طبق ضابطه‌ها و سُنن الهی در آفرينش و تقديرات، اين نعمت روزى تو نشده، به فلانى ربطى ندارد، اگر كسى يقين و رضا داشت، احساس راحتی مى‌كند، احساس امنيّت و آرامش مى‌كند؛ چون يقين دارد، و می‌داند اين وضعيت موجود براساس حكمت إلهی، تدبير و تقدير إلهی است. از كسى هم گله‌مند نيست، حالت رضا و آرامش به او دست مى‌دهد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۴۹۲؛ فیض کاشانی 📆 ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ (جلسه ۱۷۳ مکاسب محرّمه).