اون شبایی که می‌رفتم یه گوشه‌ی حرم کز می‌کردم و رو به گنبد با بغض باهاش حرف می‌زدم فکر نمی‌کردم این همه با دقت حرفامو شنیده باشه ، امّا شنیده بود. الان که پر از استرسم ، بازم دلم بهت گرمه که می‌شنوی . مثل همیشه ممنون قربونت بشم (: که هر جور اومدم پیشت باز از خودت نروندی منو.💛