🪴 🍃 حضرت (عیسی بن مریم) نشسته بود و نگاه می‌کرد به مرد زارعی که بیل در دست داشت و مشغول کندن زمین بود. ✨حضرت عرض کرد: خدایا آرزو و امید را از زارع دور گردان. ناگهان زارع بیل را به یک سو انداخت و در گوشه‌ای نشست. 🌿عیسی علیه‌السلام عرض کرد: خدایا آرزو را به او بازگردان. زارع حرکت کرد و مشغول زارع شد. عیسی علیه السلام از زارع سؤال کرد: _چرا چنین کردی؟ 🤔 گفت: با خود گفتم تو مردی هستی که عمرت به پایان رسیده، تا به کی بکار کردن مشغولی، بیل را به یک طرف انداخته و در گوشه ای نشستم. 🙃بعد از لحظاتی با خود گفتم: چرا کار نمی‌کنی و حال آنکه هنوز جان داری و به معاش نیازمندی، پس به‌کار مشغول شدم.