: بار دیگر پنج آذر می رسد روز مردان خدا سر می رسد امر تشکیل بسیج مردمی بهر روز فتنه و سر درگمی بهر خون دادن به پای انقلاب خود فدا کردن برای انقلاب در میان فتنه ها پرپر شدن مانع مصدومی دیگر شدن شب نخوابی های همراه خطر تارسیدن بر فیوضات ظفر ساکنان کوی معشوق از اذان ذکر یارب یا رب اندر کامشان وارثان جبهه ها و سنگرند نسلی از نسل پدرها بهترند مسجد و محراب ماوای بسیج صحنه های پر خطر جای بسیج لشگری از بطن مردم خاسته در صفوفی پشت هم آراسته صف به صف آماده در روز خطر بسته سربند شهادت را به سر عزمشان محکمتر از کوه دنا ذکر زیر لب مداوم ربنا کوه اگر جنبد نجنبد پایشان استواری زاده ی پیکارشان با ولایت تا شهادت باقی اند تشنه لب گاهی خود اما ساقی اند کربلایی می شوند هرصبح وشام آشنا هستند باخون و قیام گوش به فرمان ولیّ و رهبرند تابع امر امیر لشگرند نامشان گمنام و بی نام و نشان شهره بر گمنامی اند این عاشقان جان به کف آماده جانبازی اند در لباس فاخر سربازی اند لشگر صاحب زمان اوصافشان انتظار از جمله ی افعالشان در طریق علم و صنعت اولند روز سخت امتحانند سربلند یارب این لشگر به پیروزی رسان در تمام جبهه های این جهان