بارداری عجیبم؟ ۲ ماهی میشد که شوهرم سعید ندیده بودم چون توی عسلویه کار میکرد و بیشتر از دوروز مرخصی نداشت که این مسیر طولانیو بتونه بیاد و برگرده حتی برای عمل آپاندیسمم نتونس خودشو برسونه و خیالش راحت بود که که دوستش دکتر اَهورا که پزشکه این عملو واسم انجام میده... هر دومون خیلی خوشحال بودیم همدیگرو میخوایم ببینیم...اما هیچی خوب پیش نرفت وقتی شوهرم سعید خونه رسید دل درد عجیبی گرفتم و مجبور شدیم به دکتر بریم و در کمال ناباوری پزشک خبری بارداری یه ماهه من رو بهم داد...درصورتی که از آخرین ارتباط من و سعید ۲ ماه گذشته بود هردو شوکه بودیم و شوهرم سعید فقط فریاد میزد ک یاسی خیانت کردی بهم و من هم فقط گریه میکردم چون بی گناه بودم و هیچ ارتباطی با کسی نداشتم و واسه همین همون شب بعد از دعوای شدید با سعید برای مشورت فهمیدن ماجرا پیش دکترم رفتم. هنوز تو شوک بودم که چه اتفاقی میتونه افتاده باشه که با حرف دکترم از شدت تعجب و تنفر به خودم اومدم ... برای خواندن ادامه داستان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2244411445Cbdd34fcc28