_خادم_رضا(ع) سرآغازی ،سرم تعظیم ،عفیفه مام که زان بودی ز ابرازی، تو ای دلبر ، فراتر از احسان بودی شمیم عطرت میرسد ، بر مشام هر مسلمانی ورد زبانها ست نامت را ،عزتی در جهان بودی قلم با شاعری جورست ، که زین موزون سمر دارد همان کودکی پنج ساله، مستخدم خراسان بودی یتیمی با خرد دانش ، گهی مهرو گهی کوشش کلان تقدیر فرود آمد ،که زان رهی مکان بودی تسبیح و مهر، نمازت را ، تحفه‌ ای دلباخته دادی چو قطره قطره از باران ،دریایی بی کران بودی تو را شایسته تقدیرت ، داوری عدالت دادند بایسته بر من سمیرت ،چو یوسفی کنعان بود تورا الحق سزاوارتر ، ازین که ما برات سوختیم هان سرمدی با شوق دل، مخدومی محرومان بودی تو خسته گی ، را خسته کردی دشت و کوه در جستجو افتاده ی ، شب مه در ورزقان بودی فراغت را چنان داغی ، نهاده مشکل با عزاا غم را بماند تا ابد ، برین دلها سلطان بودی نوشتن نامت را صفا ، از کوچه های لاله گون نقاره ها جوری دگر زدند ، عزیز ایران بودی افسوس صد افسوس غمت را، با ما ستیز و جنگ دارد این ناله ها شکایتی ، هیهات برین هجران بودی (۷)