🌺پدرم لبخندی است در چارچوب قاب. پدرم خوابی شیرین است که هر لحظه انتظار دیدنش را می کشم. پدرم نوازش اشک است در پهنه صورتم. پدرم خاطره است. پدرم خاطره شد. پدرم داستانی است حماسی که در ذهن ناآرامم بارها و بارها مرور می شود. پدرم ترانه ای ست امید بخش که در گوش جانم بارها زمزمه می شود. پدرم قطعه ای ست غمگین که در فراق سروده شده.
پدرم تکیه گاه آرزوهای من است. پدرم یاد است… پدرم یاد خاطره های شیرین است پدرم یاد دستان پینه بسته و چشمان امیدوار است. پدرم خاطره صمیمی لحظه های سلام و احوالپرسی است. آری پدرم یاد است. پدرم خاطره است. پدرم در تک تک ثانیه های وجودم جاری ست. پدرم هست همراه لحظه های دلتنگی و شادی ام. آری «پدرم دیگر نیست» خطاست! پدرم اینجاست...🌺
۱۳۸۲/۸/۸
علیرضا کمالی. گلباف. کرمان