یک روز بالاخره یک موتور سه‌چرخه می‌خرم. قسمت بارش را تجهیز می‌کنم. از کتاب‌هایی که دوست دارم، چندجلد می‌خرم. عصرها گوشه‌ای از شهر لنگر می‌اندازم. منتظرتان می‌مانم. بساط چای و قهوه و کیک خانگی از شما، کتابش هم با من. می‌نشینیم و به ریش دنیا و مافیها می‌خندیم. اسمش را لابد بگذارم حلزون. یک حلزون بنفش 💜 عجالتا تا آن روز، باید دوید، پا کوبید و گرد و خاک هوا کرد. باید عادیات‌وار، بجنگیم. موقعیت عکس: شهر یومای آریزونا @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف