هرطور شده خودمون رو شب جمعه رسوندیم کربلا، شب جمعه های کربلا رنگ و بوی خاصی داره، مخصوصا حرم سیدالشهدا، آخه مادرش میاد زیارتش خیلی خسته و خاک و خُلی و ژولیده بودیم، اراده پاهامون دست خودمون نبود، انقدر خسته بودیم که میتونستیم وایساده بخوابیم. باخودم گفتم برم یه استراحت بکنم و یه دوش بگیرم بعد سر حال برم زیارت که یاد حدیث امام صادق افتادم که فرمودند:《اگر اراده زیارت جدم حسین کردید، با حالتی ژولیده، خاکی، اندوهناگ، گرسنه و تشنه به زیارت بروید، چرا که جدم همین‌گونه شهید شد.》 پس به راه خودم ادامه دادم، ابتدا به حرم قمربنی هاشم رفتم. از دور حرم ابالفضل العباس نمایان شد که سر درب ورودی یکی از درب‌های آن زده بود 《السّلام عَلی حامِل لواءِ الحُسین》سلام بر سرلشکر و حمل کننده پرچم حسین. اصلا در کربلا همه چیز روضه است، حتی همین جمله وارد حرم شدم حال و هوای عجیبی بود. قبلا که در شبی غیراز شب جمعه آمده بودم حرم عباس این حال و هوا نبود. شایدم من متوجه نمی‌شدم. با خودم گفتم شاید مادرش یک سر هم به حرم عباس زده است... زیارت کردم، دعا کردم و هنگام خروج وارد صحن شدم، از کنار یک کُلمن آب داخل صحن رد شدم که خادمی اونجا نشسته بود و هر کس رد می‌شد یک لیوان آب جهت تبرک به زائران می‌داد. وقتی از حرم خارج شدم یک لحظه باخودم به فکر فرو رفتم که نکند بی‌ادبی کرده باشم، مگر می‌شود در حرم عباس آب خورد؟ ولی قصد من رفع تشنگی نبود، جهت تبرک و شفاء خوردم. تازه فهمیدم چرا خادمی بغل هر کلمن نشسته و آب به زائران می‌دهد، شاید می‌خواهند زائران شرمنده عباس نشوند... ✍حسین دارابی @Hoseindarabi