سر یه بادوم هندی با حسنا درگیر شدم، به زور داشتم از لای انگشتاش درمی‌آورم، گفت بابا دستام کثیفه مالیدم به پاهام گفتم مشکلی نداره از دستش کشیدم و خوردم😂 میخواست گولم بزنه یاد قیامت افتادم که پدر به بچه‌ش رحم نمیکنه