پسرم گفت: معلممان گفته فردا برای درس جمله سازی با هر کدام از واژه هایی که میگویم لااقل پنج جمله بسازید و بیاورید. و جمله ها را برایم میخواند. اجازه بده این جمله ها را برای تو هم بخوانم تا به رسم همیشگی دلم را با گفتگوی با تو آرام کنم. 🔻واژۀ اول: مادر ما در خانه، مادر داریم. مادر ما همیشه لبخند به لب دارد. ما وقتی مادر را میبینیم، خوشحال میشویم. اگر روزی مادر در خانه نباشد، دلمان میگیرد. پدر هم مادر را خیلی دوست دارد. دلم گرفته بود به یاد مادرت! به پسرم گفتم: اگر دلت خواست به جای این جمله ها بنویس: ما در خانه، مادر نداریم. ما دلمان برای لبخند مادر پر میزد. مادر ما خیلی گریه میکرد. گریۀ مادر آتشمان میزد، مخصوصا پدر را. مردم، صدای گریۀ مادر را دوست نداشتند. مادر، همین مردم سنگدل را دعا میکرد. حالا که مادر در خانه نیست، دلمان برایش تنگ شده. خانۀ بی مادر، جان آدم را میگیرد. 🔻واژۀ دوم: پدر پسرم نوشته بود: پدر من خیلی قوی است. مادرم میگوید: پدر، تکیه گاه خانه است. پدر که در خانه باشد، بچه ها دلشان آرام است. پدر خانه هر چه قدر هم که قوی باشد دلش با مادر خانه، آرام میشود. پدر در برابر مشکلات همیشه باید محکم بایستد. من دلم در هوای خانۀ مادرت پر میکشید و لحظه ای از یاد پدرت خالی نمیشدم. به پسرم گفتم اگر دلت خواست این جمله ها را هم بنویس: پهلوانان از پدر من میترسند. مادرم میگفت: هیچ پهلوانی نتوانسته بر پدر تو پیروز شود. اما خبری، پدرم را بر زمین زد. اشک پدر بیشتر از اشک مادر، دل آدم را میسوزاند گریۀ پدر اگر صدادار باشد، آدم را میکشد. پدر تن بیجان مادر را شست. پدر، مادر را در دل خاک گذاشت. پدر، تنها به خانه برگشت.... 📚 کتاب جلدسوم (دل‌نوشته های فاطمی_مهدوی) استاد عباسی ولدی @hoseindarabi