ادامه مطلب قبل
🔻واژۀ سوم: خانه
ما در خانۀ خودمان زندگی میکنیم.
خانه، پناهگاه انسان است.
انسان در خانه، آسوده زندگی میکند.
من در هیچ خانه ای به اندازۀ خانۀ خودمان آرام نیستم.
من از این خانه خاطره های خوبی دارم.
چه کنم؟
نام خانه که میآید، دست خودم نیست
دلم بی اجازه، هوای خانۀ مادرت را میکند.
به پسرم گفتم:
اینها را که نوشته ای، باشد
اما اگر دلت خواست اینها را هم اضافه کن:
ما در غمْخانه زندگی میکنیم.
غمخانۀ ما پناهگاه ما نیست.
حتی مادرم هم در این خانه پناه نداشت.
از وقتی که آن حادثه رخ داده
خیال ما در خانه راحت نیست.
در خانه که نشسته ایم
هر لحظه فکر میکنیم
که کسی پشت در ایستاده.
ما در بیابان، آرامتریم تا این خانه
چون بیابان در ندارد؛ ولی خانۀ ما دارد
و ما از در خانه اصلا خاطره خوبی نداریم
خانه ما هنوز هم بوی آتش میدهد.
🔻واژه چهارم: خانواده
خانواده از پدر، مادر و فرزند تشکیل میشود.
ما خانوادۀ خوشبختی هستیم.
پدر، نان آور خانواده است.
مادر، کارهای خانه را انجام میدهد.
بچه ها مادر را در کارهای خانه کمک میکنند.
آیا زیر سقف کبود آسمان
خانواده ای آسمانی تر از خانوادۀ مادرت پیدا میشود؟
پدر، معصوم، مادر، معصومه و دو فرزند، معصوم.
میشود نام خانواده بیاید و آدم یاد خانوادۀ مادرت نیفتد؟
به پسرم گفتم:
اگر دلت خواست این را هم بنویس:
خانوادۀ ما مادر داشت.
خانوادۀ ما دیگر مادر ندارد.
بعد از مادر،
پدر هم نان آور خانه است، هم غمخوار بچه ها
داغ مادر، جانفرساست.
خواهر ما باید به جای مادرمان، مادر خانواده باشد.
خانواده ما مدت کمی مادر داشت.
مادر خانواده ما خیلی زود رفت.
📚 کتاب
#ریحانه_خدا
جلدسوم (دلنوشته های فاطمی_مهدوی)
استاد عباسی ولدی
@hoseindarabi