هیچوقت در طول عمرم چنین حس و حالی را تجربه نکردم
وقتی بعد از چند روز معطلی در مرز و پیادهروی در مسیر کاظمین به کربلا، درآخر با پاهایی خسته و بیرمق وارد حرم امیرالمؤمنین شدیم، هنگام ورود از صحن، به محدوده ضریح، در ازدحام و فشار جمعیت، همگی دستهایمان را بالا آوردیم و فریاد زدیم:
لبیک یا علی،
لبیک یا حیدر
لبیک یا حیدر
نه تنها دستهایم، تمام جسم و جانم را دیدم که لبیک میگویند
اینجا لحظاتی تمام خستگیها و سختیهای سفر فراموش شد. شاید قسمت ما بود که سفرمان اینگونه باشد که از کاظمین چند روز پیادهروی کنیم، بهمحضر سیدالشهدا(ع) برسیم، سلامی بدهیم و بهخدمت شاهنجف برسیم و فقط بگوییم لبیک یا امیرالمؤمنین
یا علی، اگر هزاروچهارصد سال پیش مردم زمانت، همانهایی که یک عمر تورادیدند، فضائل منحصربهفردت را نظارهگر بودند، در غدیر حاضر بودند، از زبان رسول خدا(ص) بارها شنیده بودند که علی جان من است ولی بعد از غدیر و فقدان رسول، به تو لبیک نگفتند و عالَمی را برای همیشه تاریخ خسارتزده کردند
حال، ما بعد از هزارو چندصد سال از صدها و هزاران کیلومتر آنطرفتر میآییم، تا فقط چندثانیه بگوییم لبیک یا علی(ع) و بیعت خود را اعلام نماییم
غدیر و ولایت تو مگر زمانبردار است؟
تو همیشه امیر مومنان هستی
و همیشه غدیر است
و همیشه وقت لبیک گفتن ما
#حسین_دارابی👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0