خلیفه دوم در یکی از خطبه هایش خطاب به مردم گفت: اگر روزی فرا رسد که شما را از خوبی ها به بدی ها سوق دهم، چه خواهیدکرد؟ همه ساکت بودند و کسی پاسخ نداد، او سه بار این پرسش را تکرار کرد و کسی پاسخ نداد. من (علی علیه السلام) از جای برخاستم و گفتم: «در آن هنگام از تو می خواهیم که توبه کنی و به راه حق بازگردی. اگر توبه کردی و برگشتی، از تو می پذیریم» عمر گفت: اگر توبه نکردم، چه می کنید؟ پاسخ دادم: آن گه سرت را که چشمانت در آن قرار دارد، از تن جدا می کنیم. عمر گفت: خدای را سپاس که در این امت کسی هست که هر گه به بیراهه رفتیم ،ما را به راه درست بازگرداند. در یکی از شب ها، خلیفه دوم در کوچه های مدینه گشت می زد که مرد و زنی را در حال ارتکاب عمل ناشایست مشاهده کرد، صبح در مسجد از مردم پرسد: اگر پیشوایی مرد و زنی را در هنگام فحشا مشاهده کند و بر اساس مشاهدۀ فردی خود بر آن ها اقامه حد کند، کار درستی انجام داده است یا خیر؟ مردم در پاسخ وی گفتند: تو پیشوایی و از چنین اختیاری برخودار هستی. اما من با صراحت گفتم: «چنین حقی برای تو وجود ندارد، و اگر انجام دهی برای خود تو اقامه حد می شود؛ زیرا خداوند در این موضوع به کمتر از چهار شاهد راضی نشده است. 📚بخشی از کتاب علی از زبان علی @HoseinDarabi