+مگر نه این است که این رسم... ارثیه‌ی ماست از کربلا؟! از گوشه و کنار خیمه‌های حسین... هرجا کار گره می‌خورد... هرجا کارد به استخوان می‌رسید... هرجا که روزن امّید... رو به خاموشی و زوال می‌رفت... همه‌ی نگاه‌ها سمت عباس بود! من... کارد به استخوانِ‌دلم که می‌رسد... تمام وجودم... ناخودآگاه... تو را صدا می‌زند ؛ کاشف‌الکربِ حسین !