«حیف دیدارت فقط یک لحظه قسمت شد مرا»
مرحوم استاد رنجبر گل محمدی در یکی از سفرهایی که به مشهد داشتند، جمال نورانی حضرت رضا علیهالسلام را در حالتی بسان مکاشفه رؤیت میکنند. شعر زیر سروده ایشان در وصف این دیدار است، که برای نخستین بار منتشر میشود:
سالها زان سوختن بگذشت و من خامم هنوز
زان نگاه اولین مغموم و ناکامم هنوز
از تمنای لبت رسته به پابوس آمدم
خواهشم بیهوده بود و بی سرانجامم هنوز
آب آتشگون نشد قسمت خمارم ساقیا
سالیانی در عطش من آذر آشامم هنوز
دین و دل دادم همان اول به یک ایمای تو
بعد از آن ساعت به یک دم نیست آرامم هنوز
آمدم جانا که باشی در حرم آرام دل
در حرم صیدی اسیرم ای دلآرامم هنوز
چون به یغما برده چشمت تاب اقلیم دلم
خون تراوش میکند از نوک اقلامم هنوز
هر زمانی یاد طوفان نگاهت میکنم
لرزه میافتد چنان بیدی در اندامم هنوز
«حیف دیدارت فقط یک لحظه قسمت شد مرا»
قطرهای دادی ولی خالی نشد جامم هنوز
کاش آن یک لحظه هم یک عمر میشد یا رضا
گرچه مانده شهد آن یک لحظه در کامم هنوز
@hoseinieh133