اول تو را سرود لبم انتها لبم از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم... ...بگشایم و شکایتی از دردها کنم راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان اما نخورده است به آب و غذا لبم "صد بار لب گشودم و بیرون نریختم خون ها که موج میزند از سینه تا لبم" با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟! دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم بابا ببخش این لب و دندان خونی ام می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم 🖤 🏴 @hoseiniye_ye_del