نزلتي كه حسين نزد او داشت افتادم و دانستم كه دشمنش و حزب شما چگونه به استقبال او ميآيد. از اين رو بر خود لازم ديدم كه او را ياري كنم و از حزب او باشم و جانم را براي حفظ جانش فدا سازم؛ چون ديدم كه شما چگونه حق رسول و فرستاده او (مسلم بن عقيل) را ضايع و تباه ساختيد ( ۱۰ ) و به استقبال فرزند پيامبر و خاندان و اهل بيت او و بندگاني از اهالي اين شهر آمدهايد تا آنها را به قتل رسانيد، در حالي كه آنها بندگاني عبادتپيشه و شبزندهدار، سحرخيز، و فراوان به ياد خدايند» عزره بن قيس در پاسخ گفت:
«هر چه ميتواني از خود تعريف كن». (۱۱) .عباس بن علي عليهالسلام سررسيد و آن شب مهلت خواست. آنها پس از مشورت مهلت دادند و ياران حسين عليهالسلام بازگشتند.(۱۲ )
🔸درسي كه ميتوان گرفت : نكته اينجاست كه ديگران نيز ميدانستند، زهير از شيعيان نبوده، اما تأمل در سخنان او، روشن ميسازد كه او به خوبي امام و سپس ياران شبزندهدارش را شناخته، به ديگران ميشناساند .
🔻زهير و حمايت از امام حسين در شب عاشورا
🔹پس از سخنان امام حسين عليهالسلام در شب عاشورا و برداشتن بيعت خود از گردن همگان، عباس بن علي عليهالسلام و ديگران از اهل بيت عليهمالسلام و نيز ياران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعيد بن عبدالله» و «زهير» به حمايت از امام از جاي برخاستند و با او تجديد ميثاق كردند. زهير در پاسخ به امام خود اين گونه گفت :
▪️«و الله لوددت اني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتي اقتل علي هذه الف مرة و ان الله عزوجل يدفع بذلك القتل عن نفسك و عن انفس هولاء الفتيان من اهل بيتك؛ (۱۳) به خدا قسم، دوست دارم كه كشته شوم، سپس برانگيخته شوم و تا هزار بار ديگر كشته و زنده شوم تا بدين سبب از جان شما و جوانان اهل بيت شما بلا به دور ماند ».
درسي كه ميتوان گرفت : شناخت حقيقي مقام بلند امامت و ولايت چنان شهامت و رشادت را برميانگيزاند كه فرد، پذيراي هزاران شهادت براي ماندگاري ولي خود خواهد شد .
🔻احتجاج زهير با سپاه كوفه در صبح عاشورا
🔹صبح عاشورا فرارسيد. امام خود بارها با مردم كوفه سخن گفت تا دلهاي آماده را به سوي حق متمايل سازد. از اين گذشته، امام عليهالسلام به اصحاب بزرگ خود نيز دستور ميفرمود تا مردم را به حق دعوت كنند و كلام درست را عريان و بيپيرايه بگويند. از آن جمله، زهير بود كه غرق در سلاح آماده نبرد بود. و در برابر كوفيان قرار گرفت. زهير خطبهاي ايراد كرد و مردم را به ياري پسر دختر پيامبر فراخواند. سپاه ابنسعد به او اهانت كردند و عبيدالله بن زياد را مدح و براي او دعا كردند. زهير گفت:
«البته فرزند فاطمه عليهاالسلام بر محبت، مودت و ياري سزاوارتر است».شمر - پسر ذي الجوشن - تيري به جانب زهير پرتاب كرد و فرياد برآورد: «ساكت شو!» زهير در پاسخ او گفت: «اي پسر آنكه به پاشنهي پاي خود ادرار ميكرد، هرگز چون مني با تو سخن نخواهد گفت؛ چرا كه تو حيواني بيش نيستي. به خدا سوگند، گمان ندارم كه تو به دو آيه از قرآن بتواني حكم كني. پس تو را به ذلت و خواري روز قيامت و عذاب دردناك آن مژده ميدهم». شمر گفت: «البته همين ساعت خدا تو و مولايت را خواهد كشت»
زهير گفت: «آيا مرا از مرگ ميترساني؟ به خدا سوگند، مرگ با او (حسين) براي من محبوبتر از هميشه زيستن با شماهاست». پس از آن به سپاه كوفه روي كرد و با فريادي بلند گفت: «اين شخص سبك و خواركننده و امثال او، شما را در دينتان فريب ندهد. پس به خدا سوگند قومي كه خون ذريه او و اهل بيتش را بريزد، و بجنگد با ياران آنها و كساني كه از او و اهل بيتش دفاع نميكنند به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله نميرسد».
ناگهان مردي از ياران حسين عليهالسلام او را ندا داد و گفت: امام فرموده :
▪️«اقبل، فلعمري لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه و ابلغ في الدعاء، لقد نصحت لهولاء و ابلغت، لو نفع النصح و الابلاغ؛
▪️بازگرد، به جانم قسم، همان گونه كه مؤمن آل فرعون قومش را نصيحت كرد و در دعوت آنها بسيار تلاش كرد، تو هم دعوت كردي و خيرخواهي نمودي، اگر نصيحت و ابلاغ نفعي داشته باشد!» (۱۴ ) .
🔻خطبه زهير پيش از پيكار
🔸زهير به ميدان آمد و خطبه شگفتي ايراد كرد. او مردم را به ياري پسر دختر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فراخواند و گفت :
«اي اهل كوفه! من شما را از عذاب خداوند سخت بيم ميدهم. البته حق مسلمان بر برادر مسلمانش اين است كه او را خيرخواهي و نصيحت كند. ما اكنون با هم برادريم و بر يك دين استواريم؛ تا هنگامي كه بين ما و شما شمشيري قرار نگرفته است، شايستگي نصيحت داريد؛ اما هنگامي كه شمشير بين ما واقع شد، ديگر حريمي نگه داشته نميشود و شما امتي هستيد و ما امتي ديگر. آري، خداوند ما و شما را به ذريه پيامبرش محمد صلي الله عليه و آله و سلم امتحان كرد تا ببيند چه ميكنيم. ما شما را به ياري آنها فراميخوانيم و به ذليل كردن ستمگريهاي عبيدالله ابن زياد دعوت ميكنيم. به تحقي