(ع) پس از نبرد و بازگشت به سوی ابی عبدالله (ع) 📚مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمي: ج ٢ ص ٣٠ 🔷فَتَقَدَّمَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ ـ واُمُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ ـ وهُوَ يَومَئِذٍ ابنُ ثمانَ عَشرَةَ سَنَةً، ✳️فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ عليه السلام رَفَعَ شَيبَتَهُ نَحوَ السَّماءِ ◾️وقالَ: اللّهُمَّ اشهَد عَلى هؤُلاءِ القَومِ، فَقَد بَرَزَ إلَيهِم غُلامٌ ✳️أشبَهُ النّاسِ خَلقاً وخُلُقاً ومَنطِقاً بِرَسولِكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، كُنّا إذَا اشتَقنا إلى وَجهِ رَسولِكَ نَظَرنا إلى وَجهِهِ.... فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً وعِشرينَ رَجُلاً، ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ وقَد أصابَتهُ جِراحاتٌ كَثيرَةٌ، ✳️فَقالَ: يا أبَه! العَطَشُ قَد قَتَلَني، وثِقلُ الحَديدِ قَد أجهَدَني، فَهَل إلى شَربَةٍ مِن ماءٍ سَبيلٌ، أتَقَوّى بِها عَلَى الأَعداءِ. 🔷على اكبر عليه السلام ـ كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى و آن هنگام هجده ساله بود ـ گام پيش نهاد. ✳️هنگامى كه امام حسين عليه السلام او را ديد محاسن سپيدش را رو به آسمان كرد و گفت: «خدايا ! تو بر اين قوم، گواه باش كه جوانى به سوى آنان رفت كه از نظر صورت، سيرت و سخن گفتن شبيه ترين مردم به پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله بود و ما هر گاه مشتاق روى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى شديم، به روى او مى نگريستيم ... 🔶علی اکبر علیه السلام پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان از فراوانىِ كُشتگانشان بلند شد. حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى، صد و بيست مرد از آنان را كُشت. 🔷سپس به سوى پدرش بازگشت و در حالى كه زخم هاى فراوانى به او زده بودند، 🔶گفت: اى پدر! تشنگى مرا كُشت و سنگينىِ آهن، تاب مرا بُرد. آيا آبى براى نوشيدن هست تا با آن در برابر دشمن، نيرو بيابم؟ ✅ : 1⃣علی اکبر علیه السلام آینه تمام نمای پیامبر اکرم بودند (از لحاظ خَلق و خُلق و منطق) 2⃣وقتی علی اکبر علیه السلام اذن میدان گرفت امام بلافاصله اذن داد و ظاهرا وداع خاصی(مثل قاسم علیه السلام) نداشتند (اما ظاهرا امام هنوز از فرزند عزیزش دل نکنده است) ، مقاتل مینویسند که امام معصوم محاسنش را در دست رو به آسمان گرفت(حالت التجا) و مدام برای فرزندش دعا میکرد ، علی اکبر علیه السلام پس از جنگی طولانی و سخت به نزد پدر برگشت و فرمود : ای پدر تشنگی مرا کشت و آهن های سنگین تاب مرا برید ، آیا آبی برای نوشیدن هست؟ ✳️این سوال از جوان امام ، در حالی که میداند در خیام حتی برای نوزادان آب پیدا نمیشود کمی قابل تامل هست؟چرا؟ ✳️اهل ذوق میفرمایند دعای امام و التجا حضرت باعث شده بود که شمشیر و نیزه دشمن برای کشتن علی اکبر علیه السلام کارگر نباشند ، لذا وقتی علی اکبر(ع) متوجه دعای خاص امام زمانش شد ، آمد و مودبانه خواست امام با او وداع کند و اذن شهادت بدهد. 😭بوسه آخر امام هم وداع بود هم اذن شهادت... -------------------------------------------------- علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal