در مطالعات جسته و گریخته از فیش‌ها و برخی مطالب منتشره توسط اهل مطالعه،بنظر می‌رسد اندک افرادی مانند ابن خلدون به بررسی تحلیلی مسائل صدر اسلام پرداخته باشد یا حداقل ضعف نگارنده در گستره مطالعات سبب چنین برداشتی شده است و البته جامع النظر بودن او نیز باید توسط اساتید و بزرگان این حوزه مورد بحث قرار گیرد ولی مطلب پیش‌رو که چارچوب اصلی آن توسط نیما موسوی سردبیر برنامه مفسر قالب‌یندی شده حاوی چند نکته مهم است که انتشار اختصاصی آن در گروه «مطالبه‌های ایلام»و تناسبش با ایام عزاداری حسینی خالی از لطف نیست! «ابن‌خلدون گرچه در کتاب «العبر» به واقعه عاشورا در چند سطر نظر داشته است ولی غرض از این یادداشت تحلیل جامع رفتار بنی‌هاشم نسبت به سیدالشهدا از منظر دانش ابن‌خلدون است. چه چیزی باعث میشد که حضرت نه تنها بین فرزندان ابوطالب و عموزادگان که حتی بین فرزندان علی(ع) نیز غریب باشد. فرزندان عباس بن عبدالمطلب در عاشورا حضور نداشتند؛ از طرف دیگر سادات حسنی غیر از قاسم و عبدالله و حسن مثنی به وی نپیوستند و بیشتر شهدای بنی‌هاشمی کربلا نیز از نسل فرزندان عقیل بودند. در این میان برخی از فرزندان امیرالمومنین نیز در کربلا با امام حسین همراهی نداشتند؛ عون، محمد حنفیه، یحیی و محمد اوسط از جمله فرزندان علی (ع) بودند که در کربلا همراه امام حسین نبودند.» این در حالی بود که صحابه از مهاجرین و انصار کمترین همراهی را با حضرت داشتند و چه بسا بتوان از «عبدالرحمن بن عبدربه خزرجی» بعنوان معدود صحابه همراه امام حسین نام برد. از سوی دیگر با وجود اینکه عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر هر دو معارض یزید بودند ولی حتی براساس استراتژی «دشمن مشترک»همراهی با حضرت سیدالشهدا را نشان ندادند. دلیل اینکه در فضای قومی آن روزهای مدینه نه تنها سایر معارضین یزید بلکه حتی بنی‌هاشم نیز همراهی خوبی با حضرت نداشتند ناشی از شیوه حکمرانی امیرالمومنین باشد(از نظر ابن خلدون)؛ امام حسین بعنوان کسیکه پدر و برادرش هر دو سابقه خلافت داشتند. بدلیل باج ندادن به خاندان و تیره، حتی بنی‌هاشم نیز با ایشان همراهی عملی نداشت؛ برعکس این قضیه را بدلیل عصبیت بالا در خاندان بنی امیه شاهد هستیم که حتی عثمان که از بنی امیه بود در عصر خلافت خود بیشتر از همه باعث تعالی معاویه که از تیره خود شد. به همین دلیل شاهد این هستیم که نه تنها بنی هاشم بلکه کلیت قریش با امام حسین همراهی نداشتند و تنها اعراب دور از حجاز و شیفتگان و نسب‌شناسان باوجدان از دور و نزدیک گرد حسین ع جمع شدند..در نامه امام به حبیب،یک جمله به این مضمون بیش از همه مرا می‌سوزاند که درواقع ملاک عاقبت بخیری است:«از حسین ابن علی به حبیب ابن مظاهر اسدی..اما بعد..ما به کربلا رسیدیم،تو از نسبت ما با پیامبر آگاهی پس از جان خود بر ما مضایقه نکن؛والسلام»..درک این نسبت،نه از نظر صرفا نسبت خونی با خاتم الانبیا که قرابت مرام و مسلک با ایشان بسیار اهمیت دارد.بحث امامت یا شیعه بودن در آن عصر در بین معدود مردم رواج داشته و نمی‌توان دخالت دو مورد آخر را دارای تاثیر تام در همراهی همراهان امام داشت چه آنکه برخی از شهدای کربلا،در لحظات آخر و از لشکر یزید به لشکر امام پیوستند! این مطلب تنها بیان یه زاویه دید از حادثه کربلاست و قطعا زوایای دیگری نیز وجود خواهد داشت/ حسین کمیل. ۱۵ مرداد ۱۴۰۲