دسته حمال‌ها 🔶مرحوم مجلسی(ره) در دهه عاشورا در عالی‌قاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی می‌كرده وخوش آمد می‌گفته. . 🔶روز عاشورا می‌بینند كه مرحوم مجلسی(رحمه الله تعالی) نیامد، خود شاه عهده دار پذیرایی می‌شود و یكایك هیئات می‌آمدند تا هیئت حمال‌ها وارد می‌شود. . 🔶شاه می‌بیند مرحوم مجلسی(رحمه الله تعالی) با لباس سیاه بلند در میان آن‌ها مشغول سینه زدن است. . 🔶شاه فردا با جمعی به منزل مرحوم مجلسی می‌رود، جهتش را می‌پرسد. . 🔶می‌گوید: روز تاسوعا كه مشغول پذیرایی و خوش آمد گفتن بودم دسته حمال‌ها كه وارد شد در میان آن‌ها یك حمال پیرمرد قوز داری بودكه وقتی سینه می‌زد خیلی قیافه مضحكی پیدا می‌كرد. من بی اختیار تبسمی كردم. . 🔶شب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را در خواب دیدم سلام كردم، حضرت عنایت نفرمودند تعجّب كردم و خود را معرفی كردم. . 🔶فرمودند: چرا امروز به سینه زن حسین من تبسم كردی؟ . 🔶عرض كردم آقا عمدی نبود. . 🔶فرمودند: اگر عمدی خندیده بودی كه حسابت پاك بود. . 🔶برای جبران كارِ امروزت فردا برو در دسته حمال‌ها و سینه بزن. 🆔️ @howzehalghadir