📌کرامتی از مقدس اردبیلی ✅یکی از شاگردان و نزدیکان #مقدس_اردبیلی می‌گوید: من در یکی از شب‌های تاریک در حرم امیر المومنین علیه السلام دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک می‌رود. 🔸️ دیدم به طرف در #حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد.دیدم آن مرد به کنار #مرقد_مطهر مشرف شده، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. متوجه شدم با امام علیه‌السلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو می‌کند. سپس از حرم خارج و به جانب #مسجد_کوفه رهسپار شد. 🔹وقتی به مسجد رسید به #محراب_مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو می‌کند. پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد. 🔸من هم در تعقیب او حرکت کردم. وقتی به دروازه شهر رسید، با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: ای آقای ما، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره #مسائل_علمی صحبت می‌کردید چه کسانی بودند؟ 🔹مقدس اردبیلی فرمود: ای فرزند من! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می‌ماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر #امیرالمومنین علیه‌السلام می‌روم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می‌کنم. 🔸امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان علیه‌السلام حواله کرد و فرمود: فرزندم مهدی (عج ) در مسجد کوفه است، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی #حضرت_مهدی (عج) بود.