لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
ای که به خشکی لبات دریا توسل میکنه موندم چه جوری داغتو دنیا تحمل میکنه سروی که تنها شاهد این برگ ریزونه منم کوهی که میخواد پاشه و دیگه نمیتونه منم گرم طوافم تا غروب سر نیزه ها دور سرت وقت نماز تیر ها سجاده میشه پیکرت این موج که روی تنت با گریه میریزه منم زخمات لب وا میکنه هر بار بوسه میزنم تو کشته ی اشکی و من یک چشم بارونم برات دیدم که گریه میکنه گرگ بیابونم برات دیده میون موج خون، دریای احساسم تو رو ای آشنا تر از همه حق میدی نشناسم تو رو زخمت بهم میگه بمونه، چشمت بهم میگه برو سنگم بیاد از آسمون تنها نمیزارم تو رو با آه شونه میکشم زلف پریشون تو رو با اشک روشن میکنم شام غریبون تو رو •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📚کانال رسمی معاونت آموزش حوزه علمیه خراسان: http://eitaa.com/joinchat/1842216994C8e88b82cfe ╔═📚📒════╗ @howzehamozesh ╚════📖🔖═╝┛