هر نعمتی، شکری خاصّ دارد. این که انسان، مال و موقعیت و آبرو و قدرت داشته باشد و بتواند با خرج کردن آنها در راه یاری و خدمت به مردم، قدمی نیک بردارد، یک «نعمت الهی» است و باید قدردان آن بود، چرا که از این رهگذر، ثواب بسیاری نصیب انسان می شود. چند روزی ز قوی دینان باش در پی حاجت مسکینان باش شمع شو شمع، که خود را سوزی تا به آن بزم کسان افروزی وقتی خداوند، این توفیق را به کسی می دهد، باید شب و روز شکر کند که او را واسطه ی خیررسانی قرار داده و برای خدمتگزاری به همنوعان پسندیده است. برخی از مراجعات حاجتمدان خسته می شوند و دیگر برنامه ی کمک به مردم را قطع می کنند. این نوع ناسپاسی در حق آن نعمت الهی است. کسی که احساس خستگی کند و به ستوه آید، خداوند زمینه ی این خدمت و یاری را از او می گیرد و به بنده ی دیگری می دهد. در احادیث ما، برای رفع نیاز مؤمنان آن قدر ثواب نقل شده که حیرت آور است. در جامعه ای که حسّ و عاطفه ی بشردوستی زنده باشد و مردم نسبت به هم، تعاون و همدردی داشته باشند، رحمت الهی بر سرشان می بارد و در آخرت هم از عنایت خاصّ پروردگار برخوردار می شوند. آن که می تواند باری از دوش کسی بردارد، چرا باید باری بر دوش دیگران باشد؟