اما رقیّه موی سرم را سفید کرد آن شب که با رگان تو گفت‌وشنید کرد کاخ ستم ز خطبه من بی‌شکوه شد اما رقیّه آمد و کاری جدید کرد خورشید در میان طبق با دلش چه کرد؟ با زینب آنچه طشت طلای یزید کرد در عکسِ آب علقمه، با ناز کردنش بنگر چه با غرور عموی رشید کرد اما رقیّه مثل علی‌اکبر حسین با رفتنش امید مرا ناامید کرد من بوسه بر گلوی حسینم زدم ولی او بوسه را به أقربُ حبلِ الوَرید کرد من زینبم که شاهد این راز بوده‌ام یالَلعجب، رقیّه مرا هم شهید کرد ✍️مهدی جهاندار