🌐 سیاست آمریکا یکسال پس از طوفان الاقصی، بازگشت به منطقه؟ 🔹 یک سال پس از عملیات طوفان‌الاقصی و آغاز جنگ غزه، ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که سیاست آمریکا در غرب ‏آسیا، نسبت به قبل، تفاوت‌های جدی‌تری داشته است. آمریکا با ۷ مرتبه وتوی قطعنامه‌های شورای امنیت به نفع ‏رژیم اشغالگر قدس، تصویب دو بسته کمک مجموعاً ۴۰ میلیارد دلاری برای این رژیم در کنگره، ۱۱ ‏حمله به نیروهای مقاومت اسلامی در عراق و سوریه که به شهادت بیش از ۴۰ نفر انجامیده، مداخله مستقیم برای ‏جلوگیری از عملیات‌های انصارالله یمن در دفاع از غزه و در نهایت کمک اطلاعاتی و امنیتی برای ترور رهبران ‏مقاومت مداخله آشکاری به نفع اسرائیل داشته است.‏ 🔸 ذکر این نکته ضروری است که جنگ غزه بیش از جنگ اوکراین سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا را دچار ‏چالش نموده است. زیرا اولاً نیروهای نظامی آمریکا فاصله قابل‌توجهی با محدوده درگیری در اوکراین دارند و ‏خطر چندانی، آنها را تهدید نمی‌کند. ثانیاً آمریکا تعهدات سیاسی و نظامی کمتری نسبت به کی‌یف دارد و ثالثاً ‏در آن نبرد، صرفاً با ارتش دولت روسیه روبروست. حال‌آنکه در جنگ غزه، اولاً نیروهای آمریکا در عراق، ‏سوریه و اردن، مستقیماً در معرض حملات گروه‌های مقاومت هستند. ثانیاً آمریکا به روشنی خود را متعهد به ‏حفظ موجودیت و امنیت اسرائیل می‌داند و ثالثاً نه با یک ارتش کلاسیک، بلکه با چند گروه شبه‌نظامی مواجه ‏است.‏ 🔸 با این حال آنچه بیشتر این مداخله عمیق آمریکا در درگیری جاری منطقه غرب آسیا را تبیین می‌کند نقشی است ‏که این درگیری می‌تواند در رقابت جهانی قدرت به ویژه میان آمریکا با چین ایفا کند. به عبارتی دیگر آمریکا نقش خود در این درگیری را در ادامه سیاست مهار چین و «چرخش به آسیا» می‌بیند. از دیدگاه آمریکا تضعیف متحدان ‏منطقه‌ای ایران و در نتیجه تضعیف خود این کشور که روابط خوبی با چین دارد و همچنین فاصله‌گذاری بین ‏متحدان آمریکا با چین از طریق افزایش حضور و حمایت‌های نظامی، زمینه‌ای برای مهار پکن و محاصره «ابتکار ‏کمربند، جاده» است.‏ 🔸 اکنون می‌توان به این پرسش پرداخت که آیا گسترش جنگ، به سود آمریکاست یا توقف آن؟ به نظر می‌رسد که هیچ‌یک، بلکه کنترل آن. بر همین اساس آمریکا با افزایش حضور نظامی خود در منطقه اعم از ارسال ناوها، تقویت تسلیحاتی پایگاه‌های ‏عراق و سوریه و ارتقای پروازهای شناسایی و اطلاعاتی در راستای عملیات‌های ترور پهپادی، به دنبال این است ‏که بار دیگر مزیت نسبی خود نسبت به چین و روسیه را در غرب آسیا برتری دهد. ‏ 🔸 در این چارچوب رژیم اشغال‌گر قدس به نیابت از آمریکا، مهم‌ترین نیروهای ضدآمریکایی در منطقه ‏یعنی گروه‌های مقاومت را در ابعاد گوناگون نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی، تحت شدیدترین حملات قرار ‏داده است. به علاوه آمریکا با حملات مستقیم به انصارالله در یمن و مقاومت عراق، به دنبال تقویت روابط ‏ضعیف‌شده خود با ریاض و ابوظبی و افزایش فاصله عربستان و امارات با چین و قوی‌تر کردن اهرم‌های فشار خود ‏برای مداخله در سیاست خارجی متحدان عربی‌اش در غرب آسیاست.‏ ‏ 🔸 آمریکا که تا پیش از این، از سوی متحدانش متهم می‌شد که در بهار عربی در دوران اوباما و در جنگ یمن در ‏دوران ترامپ، متحدان عربی‌اش در غرب آسیا و شمال آفریقا را رها کرده بود، اکنون به دنبال بهبود تصویر خود ‏به عنوان یک متحد پشتیبان است. با این حال این تردید هنوز برای متحدان عربی آمریکا باقی خواهد ماند که ‏چنین حمایتی ممکن است فقط به رژیم صهیونیستی اختصاص یابد. ‏ 🔸 ارتش آمریکا به جز چند مورد معدود تلفات نظامی در اردن، عراق و یمن، هزینه انسانی چندانی در راستای تحقق ‏این اهداف پرداخت نکرده است و در عرصه سیاست داخلی نیز دولت بایدن با لفاظی و برخی اقدامات نمادین ‏دیپلماتیک در نقد جنایات ارتش صهیونیست، توانسته از فشارهای افکار عمومی این کشور رهایی یابد.‏ بنابراین انتظار می‌رود ایالات متحده تا زمانی که اهداف رژیم صهیونیستی در رابطه با گروه‌های مقاومت محقق ‏نشود و یا جنگ هزینه جدی برای سیاست منطقه‌ای آن به همراه نداشته باشد، چندان مایل به پایان این نبرد نباشد. ✔️ ‏براین‌اساس اگر حملات جدی به پایگاه‌های آمریکا در عراق، سوریه و اردن، به گونه‌ای طراحی شود که تلفات ‏جدی برای ارتش این کشور در پی داشته باشد، احتمال فشار این دولت بر رژیم صهیونیستی برای پایان نبرد، ‏بیشتر خواهد بود.‏ البته از این منظر نیز شاید ملاحظه‌ای برای برخی نیروهای مقاومت وجود داشته باشد که افزایش تلفات آمریکا در ‏آستانه انتخابات، شانس ترامپ برای پیروزی را افزایش خواهد داد و ناظر به روابط مساعد راست‌گرایان ‏صهیونیست با جمهوری‌خواهان آمریکا، ازجمله رابطه شخصی نتانیاهو با ترامپ، تمایل نداشته باشند که متحد ‏بهتری برای نتانیاهو در آمریکا، مستقر شود.‏ https://eitaa.com/majmaehadianbasir