حکایت
شفای کور به وسیله حضرت رضاعلیه السلام
مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند:
در سال 1402 به مشهد مشرّف شدم. در این سفر آقای سلیمانی نقل کردند: کارگری از اهالی قائم شهر در حالی که یک چشمش کور بود، با پدرش برای شفای چشمش به مشهد آمده بود. در عالم خواب حضرت رضا ع را دید که به او فرمودند: برو پیش سلیمانی و از او قطره بگیر! وی از خواب بیدار شده نزد این جانب آمد، خواب را نقل کرد و از من تقاضای قطره چشم نمود.
با خود گفتم: من که دکتر نیستم و قطره ندارم. عاقبت به ذهنم آمد که روی ضریح مطهّر، گاهی گل های تازه ای را در گلدان ها می گذارند که برای حفظ تازگی آن ها، مقداری در آن گلدان ها آب می ریزند. من مقداری از آب گلدان ها را نزد خویش داشتم، با خود گفتم: خوب است از آب آن گلدان ها، قطراتی را به وی بدهم تا به وسیله آن استشفا کند، لذا قدری از آب آن گلدان ها به او دادم، او آب را گرفت و به سوی حرم شتافت. در حرم به قصد استشفا مقداری از آن آب را در چشم کور خویش می ریزد، به ناگاه چشم او شفا می یابد. در این هنگام دیدم در حرم مطهّر سر و صدای عجیبی برخاست. با جستجو دریافتم کارگر مذکور شفا یافته است.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص73.