مدائنى مينويسد: وقتى حضرت سجاد حسب و نسب خود را به پيغمبر اسلام رسانيد يزيد به پاسبان خود گفت: اين جوان را در ميان اين بستان ببر، او را بقتل برسان و در اين بستان دفن كن. آن پاسبان حضرت سجاد را داخل آن بستان نمود و مشغول كندن قبر شد! حضرت سجاد هم مشغول نماز گرديد. هنگامى كه آن پاسبان تصميم گرفت آن حضرت را شهيد كند دستى از هوا او را مورد ضربه قرار داد و از طرف صورت بروى زمين افتاد، سپس صدائى كرد و مدهوش گرديد! وقتى خالد پسر يزيد با اين منظره مواجه شد نزد پدرش يزيد رفت و جريان را شرح داد. يزيد دستور داد تا آن پاسبان را در همان قبر دفن كردند. آن موضعى كه زين العابدين را زندانى كرده بودند اكنون مسجد است. 📚 ترجمه جلد 45 بحار الأنوار؛ ص212. 🆔 @huoooo