گدا رسیده به وقت قرار در شب قدر به شوق مرحمت بی شمار در شب قرار نسیم رحمت حق می وزد به گلشن جان رسیده موسم فصل بهار در شب قدر زمان زمان دعا و اجابت و عفو است شدست رحمت حق آشکار در شب قدر برای سیر الی الّه ز خاک تا افلاک فراهم است همه ساز و کار در شب قدر امور دنیوی و اخروی شود تقدیر به جبر و فلسفه اختیار در شب قدر گشوده سفره رحمت به وسع رحمت خویش ز عفو و معرفت و اعتبار در شب قدر شب سلام و نزول ملائک و روح است چه نکته ها که شده استتار در شب قدر شنیده ام همه را بی بهانه می بخشد ز لطف و رحمت خود کردگار در شب قدر اگر چه رو سیه و دست خالی ام اما به لطف حق شدم امیدوار در شب به شور نغمه ی لا تقنطو خوش است دلم دهند بر یک ما صد هزار در شب قدر به انتطار فرج سالها دعا کردیم چه خوش رسد به سر این انتطار در شب قدر به آه و ناله شبگیر و اشک می خوانم امید آنکه شوم رستگار در شب قدر عنایتی بنما ای خدای بنده نواز رسیده ام به درت شرمسار در شب قدر منزهی و نشاید زبان شکوه ترا خوشست سجده کنان اعتذار در شب قدر شب نوزده ۱۴۰۲