وقتی که سعی و همت وخواهش ثمرنداشت شاعر بغیر وصف جمالت هنر نداشت عمری بجان خرید اگر درد هجر را جز آرزوی دیدن رویت به سر نداشت اگه نبود از غم و اندوه جان ما جز غایبی که کس ز مکانش خبر نداشت معلوم نیست کاخ امید دلم کجاست برعاشقان منتظر این خانه در نداشت افسوس آن دمی که گل وصل می دمید شاعر ز سهم خویش کمی بوسه برنداشت این عطر یاس و سوسن و نسرین ز روی کیست؟ گر یار دلنواز از اینجا گذر نداشت کردم هزار مرتبه تکرار نام او اما گمان به عاشق بی دل نظر نداشت ایکاش قبل مرگ ببینم جمال یار در حسرتم که کوچه ما خوش خبر نداشت