🔴
ده نکته در باب اثرسنجی| بخش اول.
.
1.
اصلاً اثرسنجی چی هست؟!
بعضی از مسئولین اساساً با مقولهای به نام اثرسنجی آشنا نیستند و اصلاً نمیدانند اثرسنجی چیست و چه جایگاه و کارکرد و فایدهای دارد. حتی بعضاً هنگام طرح چنین مسئلهای با ایشان، با ادبیات تکلیفگرایی و اینکه ما مأمور به انجام تکلیفیم پاسخ میدهند که کار باید انجام بشود و اینکه چه خواهد شد به ما ربطی ندارد. این کژفهمی از یک مبنای درست، جهل ایشان را مرکب خواهد کرد.
2.
آخرش بگو چند تا شد؟!
هر کسی که اندک تجربهی کار اداری را در ردهای غیر از ستادهای بالادستی داشته باشد، تصدیق میکند که نحوهی گزارشگیری مسئولین بالادستی بهقدری کمیتگرا و غیرکاربردی و پرت است که مجالی برای طرح مقولهای به نام اثرسنجی نیست. بهعنوان مثال سنجش تعداد تاکسیهایی که فلان پرچم به ایشان تحویل شده است یا تعداد نماز جماعتهای برگزار شده توسط یک مبلغ و یا تعداد چهرههایی که وی با ایشان چهره به چهره شده است امری نامناسب است.
این سبک گزارشگیری هرچند در جای خود لازم است ولی اولاً اینکه همیشه به گزارشهای کمی بپردازیم خطاست، ثانیاً کمیتهای لازم و مفید را باید سنجید و نه هر چیزی که قابل کمی شدن باشد و ثالثاً در کنار گزارش کمی به سنجش کیفی هم باید بپردازیم. بماند که برخی کمیتها را اساساً واقعی نمیتوان سنجید و یا امکانات دستگاه مربوطه پاسخگوی آن نیست.
3.
پشتمیزنشینی افراطی و عکسپیمایی.
اقتضای کار اجرایی بهگونهای است که برخی نکات جز با حضور در میدان فهم نمیشود. چه بسیار کارهای انجام شده و چه بسیار کارهای انجامنشدهای وجود دارند که جز با نگاه دقیق مسئول حاضر در صحنه نمیتوان آن را تحلیل و منتقل کرد. عدم حضور مسئول مربوطه نیز دلایل حقیقی و یا کاذبی دارد که این مسئله سبب میشود نه تنها اثرسنجی مناسبی صورت نگیرد، چرخهای از توهم اثربخشی برای مدیران شکل میگیرد.
اگر حضور در میدان را برای یک مدیر ضرورت بدانیم، دیگر مسائل مانع را به نحوی تدبیر خواهیم کرد، حالآنکه در بهترین حالت آن را یک فضل میپنداریم، اگر یک امر غیرضروری و تشریفاتی ندانیم!
در این حالت با بررسی عکسهای ارسالی از صحنه در گروه مجازی مربوطه، احساس حضور در صحنه به مدیر دست میدهد و خود را بینیاز از حضور واقعی میداند. و اهلش میدانند که فرق عکس و واقعیت چه اندازه است!!
4.
تأثیرش که واضحه!
یکی از نکتههای مهم در وادی اثرسنجی، به نداشتن بنیهی فکری عمیق کنشگر یا مسئول مربوط میشود. این مسئله سبب میشود که این فرد با یک تحلیل سطحی ناشی از ضعف بنمایهی اندیشهای خود، به کار انجامگرفته قانع شود و بهتبع احساس تأثیرگذاری هم داشته باشد. این فرد وقتی عمق مسئله را درک نکرده، لذا نیازی هم به اثرسنجی احساس نمیکند و آن را یک امر تشریفاتی و اضافی و بیفایده میپندارد.
5.
چه گزارش جذابی!
آنچه که بهعنوان انجام کارهای نمایشی در ادبیات رایج فعالان فرهنگی و سیاسی وجود دارد، یک بیماری اداری و البته دارای مناشئ نفسانی است. رویههای موجود در تعریف کار و مطالبهی کار از نیروهای انسانی و نیز فرایند ارزیابی و نظام تشویق و تنبیه بهگونهای است که فرد را به نمایش کار انجامنشده یا انجامشدهی بیاثر سوق میدهد.
کافی است نظری به سامانهها یا فرمهای گزارشگیری بیندازیم. میشود ذرهای کار در بیرون انجام نشود ولی گزارشی مفصل عرضه شود. میشود کاری با سروصدا انجام شود ولی ذرهای تأثیر نداشته باشد. میل به تنبلی و برخی از روحیاتی از این قبیل هم مزید بر علت خواهد شد. وقتی نمایش ملاک شد، در اموری که زودبازده نیست، امکان گزارش دهی و نمایش نخواهد بود و لذا این دو مسئله قابلجمع نخواهند بود.
@iisociology