🔴
بازتولید سرمایهداری اسلامی در ایران امروز| چکیده؛ بخش دوم
🔶 تعاطی «منورالفکری محافظهکار» و«محافظهکاری سنتزده»
7⃣
حزب توده کاپیتالیسم
🔸 با افول ستارهی چپگرایی در جهان، کسانی که تا دیروز سنگ مارکسیسم و حزب توده را به سینه میزدند و جادهصافکن شوری بودند امروز جای خود را عوض کردهاند. چنان برای بسط هر چه بیشتر سرمایهداری میکوشند که گویی به عضویت تام و تمام حزب تودهی کاپیتالیسم درآمدهاند.
🔸 موسی غنینژاد در شمار این افراد است. او که روزی از افکار مارکسیستی حزب توده هواداری میکرده، امروز هواخواه پر و پا قرص اقتصاد سرمایهداری شده است. این گونه افراد در اندیشهی انتقام از گذشتهی خود همه چیز را و حتی ایدئولوژی اقتصادی انقلاب اسلامی را چپگرایانه میداند.
🔸 سیدجواد طباطبایی متفکر دیگری است که از آلتوسر به تفاسیر دست راستی از هگل رسیده است. محمد قوچانی نیز روزنامهنویسی است که به اقتضای سن و سال خود، به چپ مارکسیستی نرسیده اما روزگاری از هواخواهان پر و پا قرص چپرویهایِ روشنفکری دینی بوده و امروز علیه گذشتهی خود شمشیر میکشد.
8⃣
پیامبران اسلام سرمایهداری
🔸 ترکیب و تثلیث پیامبران کاپیتالیسم اسلامی از سه متفکر تشکیل شده است: آدام اسمیت، فون هایک و ادموند برک. در این میان آنچه جای تعجب، تأسف و در عین حال تبسم دارد این است که این جماعت سنت نبوی (ص) را مشابه دیدگاههای کلیدی این سه تن می دانند!
🔸 این ادعا بیشتر از آنکه قابل اثبات و اعتنا باشد، نشاندهندهی این است که هواخواهان اسلام سرمایهداری این متفکران را بیش از آنکه یک متفکر قابل نقد بداند، «پیامبر» میداند: پیامبران اسلام سرمایهداری. هم از این روست که در پی «همارز» قرار دادن گفتهها و اندیشههای این پیامبران سهگانه، با پیامبراکرم(ص) هستند.
9⃣
امام خمینی علیه «اسلام سرمایهداری»
🔸 امام خمینی فرایند انقلاب اسلامی را به مثابه یک جایگزینی میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی تعریف میکرد. از نظر ایشان «اسلام سرمایهداری» یکی از مصادیق و چارچوبهای اسلام آمریکایی است.
🔸 ایشان در وصیتنامهشان از این می گفتند که اسلام، «سرمایهداری بیحساب» را به «طور جدی در کتاب و سنت» محکوم میکند و به کجفهمانی اشاره میکردند که به واسطه بیاطلاعی، اسلام را طرفدار بیحد و مرز سرمایهداری معرفی کرده و «باز هم دست برنداشتهاند».
🔟
تراژدی مارکسیسم، کمدی کاپیتالیسم
🔸 مارکس جملهای دارد که همگی کم و بیش شنیدهایم؛ او در«هجدهم برومر لوئی بناپارت» مینویسد: «هگل در جایی اظهار می کند که تمام وقایع بزرگ و شخصیت های جهان تاریخی دوبار ظاهر می شوند. او فراموش می کند اضافه کند که: بار اول بصورت تراژدی، بار دوم بصورت نمایش کمدی.».
🔸 پایان تاریخ روشنفکری شرقگرا در ایران یک تراژدی بود که در دامن خود تروریستهایی امثال مجاهدین خلق، چریک های فدایی خلق و فرقان را پروراند. تاریخ اما گویی دوبار تکرار میشود: ما اینک با آخرین پردهی یک تفکر التقاطی دیگر مواجهیم: پایان تاریخ منورالفکری غربگرا. این پایان اما بیشتر از آن که یک تراژدی باشد، یک کمدی است. ما پیشتر وجه تراژدیک التقاط را دیده بودیم و اینک با وجه کمدی آن روبرو شدهایم.
✍ مجتبی نامخواه
🔸
متن کامل
🔴
@iisociology