❇️ دلنوشته ی زیبا از نوه ی شهید موسی احمدخانی ؛ "بسم الله الرحمن الرحیم " بسم رب الشهدا و الصدیقین خوشا آنانکه با عشق به الله علیه کفار جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند خوشا آنانکه با شور حسینی شهادت را پسندیدند و رفتند سلامی بر بلندای افقی روشن و تابناک به ارواح پاک شهدای صدر اسلام تا نهضت انقلاب اسلامی و شهیدان سرافراز دوران هست سال دفاع مقدس و شهدای دفاع از حرم تا حریم قدس و غزه درود بی پایان بر پرچمداران راه حق و عدالت و آزادی خواهی جامعه و تمامی ملل اسلامی از نهضت بزرگ حضرت امام خمینی تا ادامه دهنده راه این نهضت بدست توانای سید خراسانی حضرت امام سید علی حسینی خامنه ای تا مکتب نوین و پرآوازه شهید حاج قاسم سلیمانی. آری پدر جان ، یادتان بخیر، یاد آن روز های سخت دوران دفاع مقدس بخیر که با آن لباس های خاکی و آن تیپ و قد و قواره بلندتان با آن تفنگ کلاش و قطار پر از فشنگتان وقتی از جبهه بر میگشتی و از حال و هوای جبهه و رشادتهای رزمندگان اسلام برایمان بازگو می کردی از همسنگرانت تا فرماندهان دلیرتان یعنی شهیدان غلام ملاحی، یادگار امیدی، علی بسطامی و دیگر سید قدرت سیدی زاده و علی غیوری تا عمو آمی غلامی آن شیر بیشه ملکشاهی برایمان بازگو می کردی و از درگیری با گروه معروف به گوش بر ها و دیگر چه حکایاتی بس هم تلخ و هم شیرین اما دیگر سن و سالتان به تقویم ۳۷ سالگی تان رسیده بود که روز موعود مجروحیتتان یعنی ۱۳۶۶/۱۰/۱۱ دشمن بعثی با شلیک خمپاره به جلوی سنگرتان باعث شد که خود و چند تن از یارانت شهید و به شدت مجروح. که همگی به علت جراحت شدید در خون خودتان پیج خورده و غلطیده تا امدادگر رسید و سوار بر آمبولانس و از جاده و لابه لای خاکریز های مهران و قلاویزان در مقابل ارتفاعات کله قندی و کولگ و کانی سخت روانه ی بیمارستان صحرایی و دیگر به مدت ۳۳ سال به رتبه و مقام جانبازی نایل گشتی. دیگر ردپایتان از جبهه های میمک تا مهران و چنگوله تا دهلران فرو نشست که با تحمل سال های سخت دوران دوا و درمان مجروحیتت به شهیدان همرزمتان پیوستی. اما برایتان آن صحنه غیر تصور بود که یار همیشگی تان، داماد و فرزندتان یعنی شهید جانباز حاج الیاس عباس زاده که در طول چندسال درد مجروحیت همدرد و همراهتان بود قبل از عروج تان او هم در منطقه ی مرزی میمک به شهادت رسید که برایتان بسی گران تمام شد. 🆔 @ilameebidar