🌨 ـ ــ
دری بہ زمستان باز کن..
آستینهایتـ را تا شانہ بالابزن و مرمرت
را بتراش، همهـ چیز کمابیش در عطر و
هنر محصور شدھ ـــ سپیدۍ بهـ سوۍ
ما قدم برميدارد !
از زیتونزاران و نارنجستانها مۍگذرد
و رودبارها از برف بہ گندم فرود مےآید.
ماھِغلتان بر شانہهاۍ سپیـد تپھ و نور
دورتاب خورشید اینجاست..
بگذار گنجشكهاي خرد در آفتـاب
مہآلود بعدازظھر زمستان بہ تعبیر
بھار بنشینند ◡◡
• سَلمانِهراتۍ .