سوال: معناى به خطر افتادن دین در زمان امام حسین‌(علیه السلام) چه بود؟ جواب اجمالی : مشكل بر سر «احكام اجتماعى» اسلام بود. ✅ جواب تفصیلی : معناى به خطر افتادن دین در زمان امام حسین(علیه السلام) این نبود كه مردم نتوانند نماز بخوانند و روزه بگیرند و یا قائل به بت‌پرستى شوند و به بت سجده كنند! هیچ كس نمى‌گفت بت بپرستید یا نماز نخوانید و روزه نگیرید و قرآن نباشد. همان مسجد اموى دارالقرآن و دارالحفاظ بود و قرآن در آن تعلیم داده و حفظ مى‌شد. پس مسأله و مشكل در كجا بود؟ مشكل بر سر «احكام اجتماعى» اسلام بود. احكام فردى مثل نماز و روزه كه چندان ارتباطى به حكومت پیدا نمى‌كرد مشكل و مسأله‌اى نداشت. نماز خواندن یا نخواندن مردم مشكلى براى معاویه درست نمى‌كرد. او خودش هم مى‌گفت، من با شما نجنگیدم كه نماز بخوانید یا روزه بگیرید، اینها كارهایى است كه به خودتان مربوط است؛ من با شما بر سر «حكومت» جنگیدم. شما هرچه مى‌خواهید نماز بخوانید، روزه بگیرید، مسجد بسازید و به حج بروید، اما به حكومت من كارى نداشته باشید! اگر بخواهیم با زبان و ادبیات امروز جامعه خودمان بیان كنیم، معاویه مى‌گفت: هرچه مى‌خواهید نذر و نیاز كنید، نوحه بخوانید، سینه و زنجیر بزنید، عَلَم و كُتل بردارید، سفره حضرت رقیه(علیها السلام) بیندازید و آش امام حسین و اباالفضل العباس(علیهما السلام) درست كنید، ولى كارى به حكومت و سیاست نداشته باشید. در هر صورت، صِرف مسجد و نماز و قرآن و نوحه و سینه، براى حكومت‌ها هیچ ضررى ندارد و آنها هم با این امور كارى ندارند. آنچه براى حكومت‌ها مشكل درست مى‌كند و دردسرساز است احكام اجتماعى اسلام است. حكومتى كه بخواهد به فساد و تباه‌كارى بپردازد و ثروت ملى را به یغما ببرد و براى منافع شخصى و حزبى با شیاطین و قدرت‌هاى استعمارى كنار بیاید، با احكام اجتماعى اسلام مشكل خواهد داشت و آن را مانعى بر سر راه خود مى‌بیند. آنچه مانع مى‌شود چنین حكومتى نتواند به اغراض و منافعش دست پیدا كند احكام و مسائل فردى اسلام نظیر نماز و روزه و نذر و نیاز نیست، بلكه اسلامى است كه بخواهد در حیطه مسائل اجتماعى و سیاسى و حكومتى دخالت كند و در این رابطه امر و نهى و دستورى داشته باشد. اگر اسلام بخواهد «میزان قوانین اجتماعى» قرار گیرد و بنا شود روابط و مناسبات اجتماعى بر اساس قوانین و احكام اسلامى تنظیم گردد، این‌جا است كه بین دین و حكومت تزاحم و اصطكاك پیدا مى‌شود، و در این‌جا است كه حكومت در‌صدد حذف و تعطیل دین برمى‌آید. آن‌گاه در چنین شرایطى است كه اسلام در معرض مخاطره قرار مى‌گیرد و ممكن است حفظ و بقاى آن در گرو نثار خون و جان باشد.