@IntMob ✳️ از سرى خاطرات "نمى خواهم با يك مسلمان همكار شوم" 🔹خاطره دوم: شام كريسمس كريسمس كه از راه مى رسد سطح شهر رنگ و روى تازه اى به خود مى گيرد. كوچه پس كوچه هاى شهر چراغانى مى شود و جلوى درب مغازه ها برچسب هاى تبريك كريسمس قرار مى گيرد. چه صاحب مغازه اش به تولد حضرت مسيح اعتقاد داشته باشد و چه نه، نا خوداگاه درگير جشن شادى و سرور مى شود. شركت ها و دفاتر كارى رسمى به مناسبت فرا رسيدن كريسمس كارمندان خود را در يكى از روزهاى تعطيل به صرف شام دعوت مى كنند تا شب را در كنار يكديگر به مستى و سرور بگذرانند. دعوتى محل كار ما از اين قرار بود كه به يكى از رستوران هاى سطح شهر بروند كه درون خود رستوران واحد مشروب خانه نيز قرار داشت و مى توانستند بعد از سرو غذا به عيش و نوش بپردازند. امسال برخلاف سال هاى قبل بودجه ى هنگفتى نيز براى اين مهمانى در نظر گرفته شده بود. يادم مى آيد سال گذشته كه من نيز مانند ديگر كارمندان وقتى با شور و ذوق منيو رستوران مورد نظر را از صفحه كامپوتر محل كار بالا و پايين مى كردم تا از يك هفته قبل غذاى مورد نظرم را سفارش دهم، متوجه شدم همكارانم نوع مشروب هايشان را هم سفارش مى دهند تا بر سر همان ميز مشروب بنوشند. مى دانستم در يك همچين مكانى معذب خواهم شد لذا بهانه آوردم تا در ان مهمانى شركت نكنم. بعدها فهميدم به فتواى برخى مراجع، نشستن بر سر ميزى كه بر روى آن مشروب سرو مى شود گناه است. امسال هم قصد داشتم بهانه اى بياورم تا در اين مهمانى شركت نكنم. مى دانستم به تصميمم احترام مى گذارند و بهم فشار نمى آورند. - تاريخ مهمونى رو شنبه گذاشتيم، تو هم مياي ديگه نه؟ - متاسفانه كمى درگير هستم و نمى تونم شركت كنم. - چقدر حيف، جات خالى ميشه. و به كارش ادامه داد. مدير شركت كه فرد مسلمان بود متوجه مكالمه مان شد و به گونه اى كه ديگر همكاران نيز متوجه شوند گفت: " چرا شركت نميكنى؟ شام كريسمس هست و تمام همكاران بايد شركت كنند" عذرخواهى كردم و گفتم متاسفانه نمى تونم. پوزخندى زد و گفت شركت نكردن نوعى بى احترامى هست. مى دانستم مى خواهد اذيت كند. سال گذشته هم شركت نكرده بودم و هيچ بى احترامى اى نبود. سكوت كردم و هيچ نگفتم... چند روز بعد فهميدم كه مدير مسلمان شركت بر اثر بيمارى نتوانسته بود در اين مهمانى شركت كند. 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob