میدونی چی بده؟ منم نمیدونم فلذا سکوت میکنم. البته چرا سکوت؟ بزار یکم بگم، خب رفیق عزیزم جانِ دلم... رفیق روزای سختی چرا نمیتونی متوجه حال بدم بشی؟ البته بهت حق میدما من اونقدری نقشمو خوب بازی میکنم که اگرم بخوای متوجه بشی نمیشی! اما من دلم میخواد بشیم مثل یکسال پیش همونقدر راحت و صمیمی چشم قشنگ من من دلم برات یذره شده ها اما فعلا نمیتونم حرفامو به زبون بیارم نمیتونم بیام پیشت تا بشینیم کلی حرف بزنیم میترسم ببینمت و دوباره شروع کنم به گفتن همه چیز، میترسم چشمای صادقت رو ببینم و خام بشم حریم قلبم و بشکنم! اینا تقصیر تو نیستا تقصیر این دلتنگی های منه که افتاده به جونم نمیگم منشا تمام مشکلاتم بسته به آدمیه که باید باشه و نیست چه بسا ک گذاشت و رفت ولی همچین بی تاثیر هم نیست... اما کاش میتونستم دربارش باهات حرف بزنم...