🔹 سوار تاکسی شدیم تا به خانه‌ی دومین خانواده شهید برویم، راننده ضبط را روشن کرد و آهنگ خواننده خانم گذاشت. علی گفت: " آقاش رو ندارید؟؟ " راننده گفت: "چرا؟ مگه صدای زن موجب تحریک میشه؟" علی گفت: "فکر کنم دیگه این چیزا برای ما تهرانی ها صدق نمیکنه! " با حرف علی راننده خندید و آهنگ رو عوض کرد. 🔸 بعد از چند دقیقه ازمون پرسید ببخشید فضولی میکنم شما گروه رسانه‌ای هستید؟ (دوربین و سه پایه و تجهیزات فیلم برداری رو موقع سوار شدن همراهمون دیده بود) 🔹 گفتیم آره برای روایت شهدای کرمان اومدیم 🔸گفت روز انفجار رفیق منم برای زیارت مزار رفته بود و شهید شد، بنده خدا تازه میخواست عروسی بگیره... شهر ما یک هفته است مُرده، همه در دلشون غم دارند و دلگیراند. منم از اون روز حادثه، سه روزه ناراحتی عصبی معده گرفتم و خیلی بهم ریختم. میگن یه تیم تروریستی جدید رو گرفتن، ولی هنوزم تیمهای دیگه ای هم دخیل بوده که هنوز دستگیر نکردن تمام این حرف ها رو با یک غم و اندوه زیاد میگفت و ناراحتی در چهرش خیلی معلوم بود. ⭕️ نمی‌دونم اگر بدونه افغانستان سالها خارج از مرزهای ایران از ایران بعنوان مرکز ، دفاع کردن و در شهید شدن چه حسی پیدا میکرد... 🔹 بگذریم... 🌐 https://zil.ink/iranafg_ir 📱 https://eitaa.com/iranafg_ir