بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /6
۶ـ نوشتهاید: «… آن زمان بسیاری از پیشگامان مبارزه (جز معدودی) از آنها [منافقین]، حمایت میکردند (حتی خود شما)!» چنانکه پیشتر اشاره کردم بسیاری از مبارزان روحانی به سبب سطحینگری، سادهاندیشی و سهلانگاری، فریب این گروهک و سردمداران آن را خوردند و به حمایت از آنان برخاستند و شاید خفقان حاکم فرصت کنکاش و جستار درباره این گروهک مکار را نیز به آنان نمیداد لیکن در این میان آنچه تأسف را افزون میسازد این است که این پیشگامان مبارزه، رهبری عارف و دانا و حکیمی فــرزانه و توانا، همانند حضرت امام (سلام الله علیه) را پیش روی خود داشتند و میتوانستند با بهرهگیری از دیدگاهها، رهنمودها و رهبریهای حکیمانه او به چنین ورطه خطرناکی نیفتند و آلت دست منافقان قرار نگیرند؛ لیکن با وجود این به بیراهه رفتند و «دیدند سزای خویش». این جـریان نشان از این واقعیت دارد که بسیاری از روحانیان و به گفته جنابعالی «پیشگامان مبارزه» از آن دوران و زمان به اصل ولایت فقیه پایبند نبودند و رهبری امام را بر نمیتافتند و شاید برخـی از آنان خود را از امام داناتر، سیاستمدارتر، مدیر و مدبرتر میپنداشتند! و امروز نیز میپندارند! (چنانکه از خاطره نویسی های آنان برمیآید.)
اینکه اشاره کردید که «حتی خود شما»! باید بگویم اینجانب به رغم گرایش به حرکت مسلحانه و علاقه باطنی به گروههایی که به عملیات پارتیزانی دست میزدند، روی تعبد به نظریات و اندیشههای امام و اینکه پیروی از امام را بر خود وظیفه میدانستم، هیچگاه از سازمان حمایت نکردم و در ماهنـامـــــه ۱۵ خرداد که در نجف اشرف انتشار میدادم کوچکترین سخنی و مطلبی در پشتیبانی از آنان نیاوردم و با بـرخی از همکاران و همرزمان که نسبت به سازمان سمپاتی داشتند، بر سر این مسئله که برخلاف نظر امام در خدمت این گروهک قرار گرفته بودند، اختلاف شدید داشتم. این نکته نیز بایسته یادآوری است که آن «معدودی» که بنا به گفته جنابعالی در آن روز از سازمان شناخت داشتند و از همکاری با برخی از «پیشگامانی» که در خدمت سازمان قرار داشتند، خودداری میورزیدند، امروز از سوی برخی از آن «پیشگامان»! متهم میشوند که از مبارزه رویگردان شده بودند و مبارزه را قبول نداشتند! و از خط امام منحرف شده بودند!! امروز تاریخ، داوری خواهد کرد که چه کسانی از راه و اندیشه امام دور شده بودند؛ آنها که از سازمان حمایت میکردند و وجوهات شرعی را به کام منافقان میریختند؟ یا کسانی که حمایت از سازمان را بیراههپویی و خطرناک میدانستند و از آنان دوری میگزیدند؟
۷ـ آوردهاید «… سابقه ذهنی جامعه از آقای زیارتی (سید حمید روحانی) فردی است که حتی حاضر است مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد، اما ناگهان در چرخش ۱۸۰ درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی(ره) را به مذبحی میبرد که سلاخان دینستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند»!!
جناب آقای هاشمی!
این نخستینبار نیست که جنابعالی برای به زیر سؤال بردن کسانی که به نقد از کار و کردار شما برخاستهاند به اتهامزنی روی میآورید و تلاش میکنید که منتقدان را با لجنپراکنی و پیرایهتراشی خاموش سازید، زبانها را ببندید، قلمها را بشکنید و همگان را به تسلیم و کرنش وادارید. شما در پی رحلت امام عزیز آن روز که بر تخت ریاست جمهوری تکیه زدید و بر این باور بودید که حرف و سخن و رأی و نظر شما باید «فصلالخطاب» باشد! آیا به یاد دارید که با برخی از همسنگران دیرینه خود به جرم اینکه در برابر حرف و نظر شما حرف داشتند و به نقد و نظر میپرداختند چه رفتاری کردید؟ آیا به یاد دارید که به آقای کروبی چه نسبتهای ناروا دادید!؟ آیا میدانید که نسبت به حاج خانم کروبی، آن بانوی سختکوش، دلسوز و وفادار به کانون خانواده که همه توان خود را در راه خدمت به کشور و ملت به کار گرفته بود، چه ظلم و جفایی کردید!؟ آیا بر این باورید که تاریخ این نارواییها و جفاکاریها را به دست فراموشی میسپارد؟ البته چوب این رفتار ناشایست خود را نیز خوردید و آنچه را که به ناحق به دیگران نسبت دادید دامنگیر خودتان شد؛ اما دریغ که درنیافتید، به خود نیامدید و باور نکردید که «دار دنیا دار مکافات است».
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER