💢خاطرات همسر امام، به قلم خودش (5)
♨️ در مراسم خواستگاری رسمی بر من چه گذشت
🔹... چیزی نگذشت که آقا سید احمد و داماد و دو برادرش آقای پسندیده و آقای هندی راهی تهران شدند، شب اول رمضان بود. از زنهای طایفه داماد خبری نبود چرا که خانم آقای پسندیده و همشیره داماد، هر دو وضع حمل کرده بودند و نمیتوانستند سفر کنند و مردها هم معطل نشده بودند و بدون خبر ما وارد تهران شدند و با خود مقداری وسایل عقد آورده بودند آن هم به سلیقه؟ چند مرد روحانی که خود داستانی بود!
🔸... روز دوم ورود آقایان بود که پدر و مادرم کارگرشان آقا ذبیح الله را عقب من فرستادند که امشب میهمان داریم بیایید ... برای رفتن به منزل پدرم مهیا شدم. من هیچگاه تنها از منزل بیرون نمیرفتم، با کارگرمان یا به اصطلاح آن روز «نیمچه خانم» که مرتبهاش بیشتر از خدمتگذار و کمتر از خانم بود با من همراه میآمد. «نیمچه خانم» که اسمش سلطنت خانم بود در درشکه پهلوی من نشست و آقای ذبیح الله هم پهلوی سورچی نشست و مرا همراهی کردند... وارد که شدم فهمیدم قضیه از چه قرار است نمیدانم چه بگویم، چه حالی پیدا کردم ! با بهت زدگی بیاختیار نشستم، هر یک از اهل خانه میآمدند مرا نگاه میکردند و میرفتند و همه منتظر بودند که چه عکسالعملی از من سر میزند ...
👈🏼ادامه دارد...
📚زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام ) ص 50-52
⭐️بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
🇮🇷 @iranemoaser