🔹خاطرات همسر امام، به قلم خودش: (41)🔹 🔸در دوران حصر بر امام چه گذشت؟🔸 🔹... دولت تصمیم گرفت ایشان را از آنجا [داودیه] به جای دیگر نقل مکان دهد. آقای روغنی پیدا شد و مسئولیت پذیرایی از امام را برعهده گرفت و مدت دو ماه در منزل او ماندند و مأموران ساواک حفاظت ایشان را برعهده گرفته بودند. برای ما هم در نزدیکی آنجا یعنی قیطریه خانه‌ای اجاره کردند. ما هم که منزلمان در قم بیرونی شده بود آمدیم تهران و در این منزل با کمی اثاثیه که از قم آوردیم و کمی هم از آقای روغنی و مقداری هم از دوستان و آشنایان تهران گرفته بودیم، زندگی را شروع کردیم و زمستان را بدون وسیله گرم‌کن گذراندیم چرا که خانه‌ای که برای ما اجاره کرده بودند نه شوفاژ و نه بخاری داشت. آقا بعد از دوماه در منزل آقای روغنی آمدند منزل خودمان. برای آقا یک کرسی گذاشتیم و با یک بخاری دستی عمارت را گرم کردیم. اتفاقاً زمستان سردی بود، مرتب برف می‌آمد دیگر زمستانی به آن سردی نشد اتاق‌هامان را با روزنامه‌هایی که به شیشه‌های آن می‌چسباندیم گرم می‌کردیم زیرا پرده نداشت لحاف و تشک کم داشتیم، مخصوصاً زمانی که دخترهامان از قم می‌آمدند. شیش‌ماه در آنجا بودیم تا عید نوروز 43. در آن شیش ماه کسی فکر نمی‌کرد که به آقایی که اینک سمبل مبارزه علیه شاه بود این چنین بگذرد ... منزل در اختیار سازمانی‌ها [ساواک] بود، در جلوی منزلمان مأمور ایستاده بود، کمی آن طرف‌تر خانه اجاره کرده بودند و شصت – هفتاد نفر در آن خانه زندگی می‌کردند، هرکس که می‌خواست بیاید و یا برود شدیداً کنترل می‌شد، حتی اکثر اوقات وقتی می‌خواستم به منزل مادرم یا دوستان و قوم خویشان بروم یک مأمور مراقبم بود. همیشه داخل زنبیل خرید روزانه‌مان را هم بازرسی می‌کردند. یادم می‌آید که یک روز مشهدی علی کارگرمان را فرستادم تا بعضی مواد غذایی مثل گوشت و سبزی و ... بخرد آنها را برای ناهار می‌خواستم مقداری بیش از اندازه دیر آمد از او پرسیدم چرا دیر کردی؟ گفت این پدر ...ها معطلم کردند ...🔹 —------— زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 245-246